یا حضرت مولانا

چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم

یا حضرت مولانا

چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم نه شبم نه شب پرستم که حدیث خواب گویم

قونیه شهر حضرت مولانا

قونیه یکی از وسیعترین استانهای ترکیه است . مرکز آن شهر قونیه در

شمال آناطولی در 37 درجه و 52 دقیقه عرض شمالی و 33 درجه و 31

 دقیقه طول شرقی به ارتفاع 1027 متر از سطح دریا قرار گرفته است .

به علت واقع شدن آن بر سر راهی که از سراسر آناطولی را قطع می

 کند ، از دیر زمان اهمیت خود را حفظ کرده است.

نام شهر در منابع کهن به صورت ایکونیون Iconıon))، کونیوم (Conıum)

و استانکونا (Stancona) آمده است. ایکونیون ازکلمه ایکون (Icon) به

 معنی تصویر و صنم گرفته شده است. طبق روایات بر این شهر

 ازدهایی چیره شده بود گهگاه به شهر حمله می کرد و گروهی از زنان

 ودختران را می بلعید. پرسیوس (Perseus) پسر زوپیتر این ازدها را

 کشت و مردم شهر را از بلای او رها کرد. مردم شهر به پاس این

 رشادت، تصویر پرسیوس را به یکی از دروازه های شهر آویختند. شهر را

 به مناسبت آن ایکون (تصویر) ، ایکونیون می گفتند . در دوره رومیان این

 شهر ایکونیوم خوانده شد .این کلمه در دوره سلجوقیان به اختصار

 قونیه خوانده شد. نام شهر در منابع فارسی و عربی به شکل قونیه و

 در ماخذ غربی به صورت Conıa ، Konıeh و یا Konıa در ترکی امروز به

 شکل Konya به کار می رود. این وجه تسمیه را سکه هایی که در

 اثنای حفاری از این شهر به دست آمدکه بر روی آنها تصاویری از

 پرسیوس و ازدها دیده می شود، تایید می کند .

قونیه ابتدا تحت سلطه هیتی ها بود، بعد به تصرف فریکیه درآمد و

 مدتی هم تحت حاکمیت لیدیه بود. در قرن ششم قبل از میلاد

 هخامنشیان ساتراپ هایی داشتند. قونیه در آسیای صغیر جزو

 ساتراپهای هخامنشی بود که تا حدی استقلال داشت.

از آثار هیتی ها در قونیه سه اثر عمده باقی مانده است. یکی از آنها در

 نزدیکی بگشهری در 65 کیولمتری جنوب غربی قونیه است که پینار

 افلاطون خوانده می شود و بر روی چشمه ای بنام شده است. معروف

 است که مزار افلاطون در قونیه است و یاقوت درمعجم البلدان این نکته را قید کرده است.

دومین اثر هم در بگشهری است و آن یک الهه هیتی است که بوسیله

 شیرهایی حمل میشود. سومین آنها در 27 کیلومتری شمال شرقی

 روستای ایلگین (ایلغین ) بر سر چشمه یی ساخته شده است. این اثر

 در سال 1970 کشف شده و کتیبه های هیروگلیف دارد.

گزنفون که به اتفاق هزاران سوار در سال 402 ق.م. از قونیه عبور کرده

 است ، این شهر را در منتهی الیه شرق فریکیه قید کرده است . این

 ناحیه بعدها درج نوب فریکیه شمرده شده است.

اسکندر در سال 334 ق.م. پس از شکست دادن هخامنشیان، آسیای

 صغیر را به تصرف خود در آورده است. در ابتدای دعوت مسیح ،

 پائولوس یکی از حواریون او در این شهر اقامت گزیده واقامت او بر

 شهرت واعتبار شهر افزوده است. در عهد تزازن (ترایانوس) امپراطور روم

 (117 – 98 میلادی) یهودیان و مسیحیان در آن شهر ساکن بودند.

اندکی پس از کوتاه شدن دست ساسانیان ، تعرضات طولانی سپاهیان

 مسلمان آغاز شد. در قرن اول هجری / هفتم میلادی سپاه معاویه بر

 قونیه مسلط شدند. اما در آن دیار زیاد دوام نیاوردند. از قرن دوم

 هجری / هشتم میلادی که عباسیان به جای امویان نشستند،

 کشاکش تا قرن چهارم / دهم میلادی ادامه داشت . قونیه که از جنوب

 به مرز نزدیک بود، مثل دیگر شهرهای آناطولی از نیروهای مسلمان سخن آسیب دید.

در نیمه دوم قرن پنجم هجری / یازدهم میلادی ، بعد از شکست

 رومانوس دیوچانوس از آلپ ارسلان سلجوقی در نبرد ملازگرد

 (منازکرت) ، آسیای صغیر به دست مسلمانان افتاد و قونیه به سلیمان

 ابن قتلمش از خاندان سلجوقی سپرده شد.

قونیه تا سال 700 هجری / 1300 میلادی پایتخت سلجوقیان آسیای

 صغیر بود. از سال 470 هجری/ 1077 میلادی تا 700 هجری/

1300 میلادی شانزده سلطان سلجوقی در قونیه سلطنت کردند.

 سلسله آنان به دست مغولان و ترکان عثمانی منقرض شد.

پس از سلجوقیان ، مغولان بر شهر چیره شده بودند. در آغاز قرن

8 هجری / 14 میلادی یخشی بیگ از آل قرامان علیه مغولان قیام کرد و

 قونیه را به تصرف درآورد و سورهای شهر را مرمت کرد. اما به هر حال

 پایتخت آل قرامان شهر لارنده (قرامان) بود. با این همه قونیه اهمیت فرهنگی خود را حفظ کرده بود.

 

در سال 800 هجری / 1397 – 1398 میلادی سلطان ییلدریم بایزید

 عثمانی به قونیه حمله کرد و علاءالدین علی بیگ را کشت و قونیه به

 تصرف آل عثمان در آمد. از دوره رومیان ، در بگشهری در روستای یونس

 لر در محل شهر تیبریوپولیس آثاری بدست آمده که در موزه باستان

 شناسی قونیه نگهداری می شود.

دوره سلجوقیان در قونیه از نظر معماری ارزش والایی دارد. در میان این

 آثار بی تردید باید به سورهای قونیه اشاره کرد که متاسفانه اکنون از

 آنها نشانی برجای نمانده است. بنای این سورها را ابتدا علاء الدین

 کیقباد اول آغاز کرد. هزینه بعضی از آنها را خزانه حکومت پرداخت و

 برخی از آنها را بزرگان با هزینه های شخصی بنا کردند. این سورها در

 سال 618 هجری / 1221 میلادی به پایان رسید. روی بدنه سورهای

 قونیه کتیبه های زیادی قرار داشته و در بعضی از قسمت های آن آثار

 هنری و تزئیناتی از آن عصر نصب شده بوده است. این سورها که بر اثر

 جنگها و یا مرور زمان آسیب می دیدند، به وسیله سلجوقیان ، قرامانیان

 و حتی در ابتدای سلسله عثمانیان به وسیله آل عثمان مرمت می

 شدند. بقایای این سروها در نیمه دوم قرن نوزدهم کاملا از میان رفته است .

سهل انگاری سلجوقیان در باره مذاهب و فرقه های گوناگون، سبب

 شده بودکه در قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی ، تصوف در

 آناطولی ، علی الخصوص در پایتخت آنان ، قونیه پیشرفت وسیعی داشته باشد.

قونیه را دار المعرفه ، دار الارشاد و دار الموحدین می خواندند. در زمان

 سلطنت سلطان علاء الدین کیقباد اول قونیه مطاف عارفان و مجمع

 اهل معرفت بوده است. در این عهد سلطان العلما بهاءالدین ، مولانا

 جلال الدین رومی؛ سید برهان الدین محقق ترمذی ، اوحدالدین

 کرمانی، شمس الدین تبریزی؛ شیخ محیی الدین بن عرب، شیخ سعد

 الدین جندی؛ شیخ سراج الدین قیصری، فخرالدین عراقی، شیخ شهاب

 الدین سهروردی شیخ سعد الدین حموی؛ شیخ بغوی ؛ شیخ نجم الدین

 رازی از کسانی بودند ه از اطراف و اکناف کشورها و شهر های

 اسلامی؛ برخی از آنان بارها ؛ رنج سفر به قونیه را تحمل کرده بودند.

پس از آنکه قونیه به دست آل عثمان افتاد حکومت آن اکثرا به

 شاهزادگان عثمانی اگذار شد. ابتدا جم سلطان ، پس از وی عبدالله

 پسر بزرگ بایزید پس از مرگ وی شهنشاه و پس از فوت وی شاهزاده

 محمد ، امارت قونیه را عهده دار بودند.

قونیه در دوره آل عثمان وجه سیاسی خود را از دست داد اما حیات

 ادبی و عرفانی این شهر هنوز ادامه دارد.

 

یکی از وجهه ها و شاخصه های این شهر ، علاوه بر آنکه پایتخت اولین

 دولت ترک بوده، آن است که طریقت مولویه در این شهر پدید آمده

 است. سلطان العلما بهاءالدین ، پدر مولانا به دعوت علاء الدین کیقباد

 اول در سال 617 هجری / 1231 میلادی در این شهر وفات کرد و در

 همین شهر به خاک سپرده شد. پسر او مولانا جلال الدین رومی هم تا

 سال 672 هجری/ 1273 میلادی که سال وفات اوست، در این شهر زیست و آثار خود را در این شهر نوشت .

 

در دوره عثمانیان فقط درگاه مولانا گهگاه تعمیر شده ، دیگر آثار دوره

 سلجوقی و قرامانیان مورد بی مهری قرا گرفته است. بعدا اشاره

 خواهیم کرد که در دوره سلطان سلیم سوم و بعضی رجال عهد او

 مساجدی در قونیه ساخته شده است. از جمله آنها مسجد سلیمیه

 است که دو مناره دارد و در نزدیکی آرامگاه مولانا واقع شده است و در

 معماری آن از آثار معمارستان تقلید شده است.

در زمان سلاطین عثمانی در طول قرنها حوادث سخت و خونین در قونیه

 اتفاق افتاده است که بحث در باره همه آنها در این مقاله مقدور نیست.

 در سال 1832 بر اثر جنگهای عثمانی با مصر نام قونیه دوباره بر زبانها

 افتاد. ابراهیم پاشا پس از غلبه بر سوریه وارد قونیه شد. رشید محمد

 پاشا از استانبول برای سرکوب او آمد ، ولی خود به دست مصریان

 اسیر شد. به دنبال امضای تفاهم نامه ی مصریان قونیه را خالی کردند

 و به کوههای توروس رفتند. سیاحانی که در این دوره ها از قونیه دیدار

 کرده اند از ویرانی و بی رونقی آن سخن گفته اند .

در دوره جمهوری مدارس عالی متعدد، دانش سراهای عالی، و

 انستیتوها دراین شهر ساخته شده دانشگاه این شهر ساخته شده،

 دانشگاه این شهر هم به نام دانشگاه سلجوق از دانشگاههای معتبر

 ترکیه است.

از دوره هیتی ها ؛ رومیان سلجوقیان ؛ قرامانیان و آل عثمان آثاری در

 قونیه برجای مانده که برخی از آنها کاملا از بین رفته اند و کتیبه ها ،

 کاشی ها وسرستونهایی از آنها در موزه باستان شناسی قونیه

 نگهداری می شوند و بعضی تقریبا از بین رفته اند. به آثار برجای مانده

 از پیش از سلجوقیان در سطور پیش به اختصار اشاره شد ، اینک باز به

 اختصار از بعضی بناها ، مساجد ؛ آرامگاه ها و خانقاههای مشهور در

 قونیه که در دوره سلجوقیان و آل عثمان ساخته شده اشاره خواهد

 شد. مشهورترین بنایی که در قونیه مورد توجه همه است و به احتمال

 زیاد اکثر افرادی که به قونیه سفر می کنند قصد دیدار آن را دارند.

 آرامگاه مولانا جلال الدین رومی و خاندان اوست که امروز « درگاه»

 خوانده می شود و موزه یی در درون آن قرار دارد. طبق روایت این مکان

 ابتدا گلخانه یی بوده که سلطان علاء الدین کیقباد اول آن را به سلطان

 العلما پدر مولانا اهدا کرده و پس از وفات او در سال 628 هجری /

1231 میلادی جنازه او در آن مکان به خاک سپرده شده است. مولانا

 جلال الدین هم پس از رحلت در 672 هجری / 1273 میلادی در کنار پدر

 دفن شده است. روزی علم الدین قیصر پیش سلطان ولد پسر مولانا

 رفت و گفت در نظر دارد که بارگاهی برا ی مولانا بسازد و برای این کار

 سی هزار درهم اختصاص داده است. همان روز گرجی خاتون دختر

 غیاث الدین کیخسرو دوم و همسر معین الدین پروانه ، علم الدین را به

 حضور خواست و چون از تصمیم وی آگاه شد هشتاد هزار درهم عطا

 کرد و علاوه بر آن پنجاه هزار درهم از مالیات قیصریه را هم به این کار

 اختصاص داد و بدین سان آرامگاه مولانا با نظارت معماری به نام بدر

 الدین تبریزی آغاز شد.

احتمالا معماری به نام عبدالواحد بن سلیم هم در ساختن آرامگاه

 شرکت داشت ، صندوقه یی از چوب گردو که از شاهکارهای کنده

 کاری عصر سلجوقی است ، به روی مزار مولانا ساخته است.

به علت تعمیرات و تغییرات و توسعه آرامگاه از آثار اولیه آن بنا تنها قبه

 الخضرا (گنبد سبز) که بر فراز مزار مولانا و پدر اوست و صندوق بالای

 مزار باقی مانده است. صندوقه چوبین به امر سلطان بایزید دوم یا

 سلطان سلیمان قانونی به روی مزار سلطان العلما منتقل شده و روی

 مزار مولانا و سلطان ولد سنگ قبری از مرمر ساخته شده است.

                                                                                 مریده مولانا